جهنم سرگردان
دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۸۹، ۰۹:۵۲ ب.ظ
جهنم سرگردان
شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودم تنها گذار.
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم.
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بر دارم
و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم.
***
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مست!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
سهراب سپهری
پ.ن:
سلام. چون فکر نکنم کسی از پست قبل سر دراورده باشه یه پست ادبی میزارم برین حالشو ببرین.
- ۸۹/۰۴/۲۱
خوفی؟؟؟
نیستی؟
کجایی دختر؟!