پائیز

مشخصات بلاگ
طبقه بندی موضوعی

۱۰۲ مطلب با موضوع «شعر و دلنوشته» ثبت شده است

ﺁﯾﻨﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﭘــﯿــﺮ ﺷﺪﯼ

. . . ﻣــﻮﻫﺎﯼ ﻣﺸﮑﯽ ﺍﺕ ﺳﭙـﯿـﺪ ﺷﺪ....

ﻋﯿﺒﯽﻧﺪﺍﺭﺩ ﺁﯾﻨﻪ

ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟــﻮﺍﻥ ﻣﯿﺸﻮﻡ

ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺑـﻐـﺾ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺭﻧﮓ ﮐﻨﯽ؟

. . . ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ 

ﺩﻟـــﮑــﻢ،

ﮐﺪﺍﻡ ﺗکه‌ﺍﺕ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﮐﻨﻢ


  • پائیـــز

آدمهـا رو از رو عـکسـاشـون نشناسیـد

آدمهـا،

از بی حوصلگی هاشون .

از خستگی هاشون .

از دلتنگی هاشون .

از غصه هاشون .

از هیچکدوم،

عکس نمی گیرن ...

  • پائیـــز

نه اینکه دوستت نداشته باشم

اما رد شدن از جاده ای

که صدبار در آن تصادف کرده ای


کار گاوهاست.


 منیره حسینی

  • پائیـــز

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود ، بدیدم و مشتاق تر شدم


سعدی

  • پائیـــز

کاش میشد بروم 

ساز دلی را امروز 

پیش یک سازگر چیره سفارش بدهم 

و بگویم استاد 

تاری از بهر دلم میخواهم 

هر صدایی بدهد، 

هر چه باشد، 

تنها،

کوک دائم باشد...

  • پائیـــز

کاش کسی برایت گفته بود

که پراندن گنجشک روزه را باطل میکند

و ترساندن گربه ای

و له کردن گل های روییده لای علف های سبز

و چیدن یک یاس به بهانه بوی خوش

و نامیدن سگی به نجس 

و شکستن کمری به طعنه


کاش کسی برایت گفته بود 

وقتی روزه ای باید حواست به گنجشک ها باشد

که نپرانی شان

و به گربه ها 

که با هیبت گام هایت نترسانی شان

و به گل های کوچک روییده در تنگناها

که له نکنی شان

و به یاس ها 

که گلوی حیاتشان را نچینی 

و به سگ های بی پناه

که اصالتشان را با واژه ای لکه دار نکنی

و به آدمها که تحقیرشان نکنی با کلام

و زجر کش نکنیشان با اره ی تیز زبان

...

کاش کسی برایت از مبطلات روزه گفته بود

رساندن غبار غم به قلب دیگری

چشاندن شوری اشک به لب های دیگری

قی کردن اشتباه سال های خود به روی دیگری

و فرو کردن وجدان تن پرور در آب بی تفاوتی

و باقی ماندن بر جنایت سنگین بی مسئولیتی

تا اذان صبح


کاش کسی برایت گفته بود

نخوردن و نیاشامیدن ؛ روزه نیست؛

شرمساری ست.

کارناوال خنده داری است با اختتامیه ی افطارهای طاقت فرسا


مسلمانان قبول باشد

مسلمانیتان


مجتبی شریف (متین)

  • پائیـــز

تنهــــا شراب چشم خمار تو قادر است


میخانه را دوباره پر از مشتری کند ....!


#فاضل نظری

  • پائیـــز

نبضِ مـــــــــــرا بگیر و ببر نامِ خویش را


تا خون بَدل به باده شود در رَگان من...


حسین منزوی 

  • پائیـــز

قیصر امین پور چه زیبا گفت :


مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :

"ببخشید"


ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:

" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "


مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟


مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:

" ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "


با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟

چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟


گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....

  • پائیـــز

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.
ناتمام است درخت.
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات 
و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید.
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد 
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام.
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.
پس چه باید بکنم
من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال 
تشنه زمزمه ام؟

بهتر آن است که برخیزیم 
رنگ را بردارم 
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم.


سهراب سپهری

  • پائیـــز