پائیز

مشخصات بلاگ
طبقه بندی موضوعی

۱۰۲ مطلب با موضوع «شعر و دلنوشته» ثبت شده است

شیشه های شکسته تعویض می شوند

پل های شکسته ، تعمیر

آدم های شکسته ، فراموش . . .

برای بودن ، گاهی لازم است که نباشی !

شاید نبودنت بودنت را به خاطر آورد …

اما دور نباش ، دوری همیشه دلتنگی نمی آورد ،

فراموشی همان نزدیکی هاست !

فراموشی می آید…

مثل همین پائیز

با ابرهای سهمگینش

دیروز برگ خشکی دیدم

که نمی دانست

از کدام شاخه جدا شده

فراموش شدن همیشه از نبودن نیست !

گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشی … !

  • پائیـــز

سوگند!

که هیچ دینی،

از هیچ حیوانی،

هیچ انسانی

نمیسازد...!


دین اصیل،

بر پایه انسانیت استوار است

که ریشه در اخلاق و خِرد آدمی دارد!


دین، بدون پاس کردن پیش نیاز "انسانیت"،

افزاینده خوی حیوانیست!

اول، انسان باشیم!


  • پائیـــز

تنها زمانى "صبور" خواهى شد، که "صبر" را یک "قدرت" بدانى

نه یک "ضعف"...


آنچه "ویرانمان" مى کند، "روزگار" نیست!

حوصله ی "کوچک"، براى "آرزوهاى بزرگ" ماست...

چه زیبا گفت حضرت مولانا


"ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ..."


ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ،

ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ،

ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ؟

ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ .....

  • پائیـــز

خش خش...،صدای پایِ خزان است، یک نفر


 در را به روی ِ حضــــرتِ پـاییـــز وا کنـد


 "علیرضا بدیع"

  • پائیـــز

مهر پاییز کجا بود در این شهر شلوغ


چار فصل دل من در خطر بی مهری ست


بتول مبشری

  • پائیـــز

نه بهار با هیچ اردیبهشتی

نه تابستان با هیچ شهریوری

و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛


 پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست !

  • پائیـــز

تو شعر هستی و دلتنگی ِ پس از باران!

که دست های تو در دست های پائیز است


چقدر دوری ِ از تو تحملش سخت است

چقدر حس ِ تو را داشتن غم انگیز است 


وحید نجفی

  • پائیـــز

پائیز که آمد

باران هم

درختان به سازِ باد

در پیچ و تاب‌اَند


حیف نیست

تو نیایی.....


ایرج تمجیـــدی

  • پائیـــز

بیچاره آسمان شهریور

دلش با پاییز است 

و

پایبند تابستان

  • پائیـــز

ناودانها شر شر باران بی صبری است

آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است

کفشهایی منتظر در چارچوب در

کوله باری مختصر لبریز بی صبری است

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد

در تب دردی که مثل زندگی جبری است

و سرانگشتی به روی شیشه های مات

بار دیگر می نویسد : " خانه ام ابری است "




اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم…

اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم…

اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم…

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم


قیصر امین پور

  • پائیـــز